براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد یکبار قسمت کردم چندین برابر شد دفتر دلم را در خلوت می گشایم هر ورق یاد تو را زنده می کند آهسته زمزمه می کنم دفتر عشق مرا آهسته بگشای ای دوست...
در میان هر ورق نام تو خفته است...
چهار شنبه 7 خرداد 1393 ساعت 15:20 |
بازدید : 871 |
نوشته شده به دست Masoud |
(نظرات )
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ؟ شب از هجوم خیالت ، نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته ، روی گردابم!
تو در کدام سحر ، بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا ؟ تو از کدام جهان ؟ تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟ تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم ؟ تو از کدام سبو ؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه !
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه ! مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه !
کدام نشئه دویده ست از تو در تن من ؟ که ذره های وجودم تو را که می بینند به رقص می آیند ! سرود می خوانند!
چه آرزوی محالی ست زیستن با تو مرا همین بگذارند یک سخن با تو
آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را پاسخ:واقعان عالی بود زهرا خانوم
خوشحال میشم بازم سر بزنی به ما